((نشانه شنا سی رسانه های جمعی در رویکرد گفتمان کاوی
وبسایت خبری کوردنیوزر،خبرها و رویدادهای ایران و جهان و مناطق کردنشین را در معرض دید بازدید کنندگان وکاربران محترم قرارمیدهد.ولازم به ذکراست وبسایت کوردنیوزکاملامستقل و وابسته به هیچ یک از جناحهای سیاسی نمیباشد. باتشکر مدیر وبسایت :علیرضاحسینی سقز
((نشانه شنا سی رسانه های جمعی در رویکرد گفتمان کاوی
17 / 9 / 1391 ساعت 2:57 | بازدید : 4781 | نویسنده : علیرضاحسینی سقز | ( نظرات )

((نشانه شنا سی رسانه های جمعی در رویکرد گفتمان کاوی

انتقادی))

 

چکیده:

اگرچه نشانه شناسی و تحلیل متن در آغاز سنتی وابسته به متون ادبی واثار هنری به حساب می امد،اما امروزه با گسترش رسانه های جمعی دامنه مطالعاتی آن به مطبوعات،رادیو،تلویزیون،وحتی اینترنت نیز کشیده شده است.

باتوجه به اهمیت نقش رسانه های جمعی در شکل دهی افکار عمومی ومناسبات سیاسی واجتماعی ،پر بیراه نیست اگر یکی از مهمترین وظایف نشانه شناسی در دنیای امروز رابازنمایی واقعیات سیاسی وایدئولوژیک یک جامعه از طریق تحلیل متن ومحتوای رسانه های جمعی آن بدانیم.(بشيريه،1380،35)

 یکی از رویکردهای مهم در این زمینه،نگرش گفتمان کاوی انتقادی به عنوان یکی از نظریات گفتمانی است.رویکردهای مختلف تحلیل انتقادی گفتمان همگی بر این نکته اتفاق نظردارند که از توصیف زبانی باید فراتر رفت تابتوان به تبیین دست یافت ونشان داد که نابرابریهای اجتماعی در زبان خلق ودر زبان منعکس شده اند.(خالقي،1382،53) همچنین باید بتوان به کمک این رویکردها،این نابرابری های اجتماعی را کشف کرده وشرایط ان راتغییر داد.(سلطانی،1384،31).

به عبارت دیگر در این رویکرد ازطریق تحلیل محتوای رسانه های نوشتاری،شنیداری ودیداری نابرابری های اجتماعی مو جود در جامعه آشکار ومورد نقد قرار میگیرد.همچنین تلاش میشود نحوه توزیع،اعمال وبازتولید قدرت سیاسی درساختار سیاسی و اجتماعی روشن شده،واثر گزاری نمایه های زبانی وگفتمانی در آن مشخص شود.

در این مقاله تلاش شده است تااصول ومحتوای کلی رویکرد گفتمان کاوی انتقادی به طور اجمال مورد بررسی قرار گرفته ونحوه ی تحلیل وبازنمایی رسانه های جمعی در این رویکرد روشن شود.

باتوجه به تنوعاتی که در رویکردهای تحلیل انتقادی گفتمان وجود دارد،تاکید مادر این پژوهش بر دیدگاههای نورمن فرکلاف به عنوان یکی از نظریه پردازان برجسته این رشته، می باشد.

در الگوی نظری ای که نورمن فرکلاف برای تحلیل انتقادی گفتمان فراهم آورده میان قدرت وایدئولوژی از یک طرف وزبان ازسویی دیگر پیوندی تنگاتنگ وجود دارد.

زیرا از نظر وی اعمال قدرت در جوامع مدرن ، به طور روز افزونی از طریق ایدئولوژی وبه ویژه از طریق کارکردهای ایدئولوژیک زبان صورت می گیرد.

در این میان یکی از مهمترین ابزارهای ایدئولوژی برای اعمال قدرت درجامعه ،از نظر فرکلاف رسانه های جمعی است.

مطبوعات ودیگر رسانه های جمعی از نگاه فرکلاف وهمفکرانش به طور مداوم در جوامع مدرن در خدمت بازتولید وبازنمایی نابرابری های موجود درجامعه هستند.

در نتیجه وظیفه تحلیلگران انتقادی کشف این نابرابری ها ورفع انها از طریق افزایش هشیاری مردم است.

دراین میان یکی از سازوکارهای اصلی مطبوعات برای اعمال قدرت به طور پنهان وبازتولید ایدئولوژی مسلط،استفاده از فرایندهای دو گانه ی برجسته سازی وحاشیه رانی است.

تحلیلگران انتقادی وبه ویژه فرکلاف در تحلیل های خود نشان می دهند،که چگونه این دو فرایند دررسانه های جمعی به کار گرفته می شوند،تا معانی مورد نظر ایدئولوژی مسلط در جوامع مدرن در  سطح جامعه  گسترش یابند.

به این ترتیب فرکلاف مبا حث نظری خود را تبدیل به کارکردی عینی می کند.

ما نیز در این مقاله ،ضمن بررسی اجمالی آرای فرکلاف با واکاوی بیشتر فرایند های دو گانه برجسته سازی وحاشیه رانی،کارکردهای ایدئولوژیک رسانه های جمعی از نگاه تحلیل گرا ن انتقادی را روشن می سازیم.

 

واژه های کلیدی:نشانه شناسی،تحلیل انتقادی گفتمان، فرکلاف،برجسته سازی ،حاشیه رانی،رسانه های جمعی.

 

 

مقدمه:

زبان دستگاهی ازنشانه هاست.هر یک ازما درکاربرد شخصی زبان یعنی در گفتارمان ،مجموعه ای از نشانه ها را بر می گزینیم،ازپاره ای ازتوانهای زبان سود می جوییم وگونه ای سخن فردی یا روش بیان ویژه ی خود را می آفرینیم.(احمدی،1370،7)

 تاریخ،دین،فرهنگ وسیاست درزبان جاری است.به وضوح میتوان تاثیرات زبان در حیات سیاسی واجتماعی ملت ها را باز شناخت.هرروز با تاثیرات ناشی اززبان در قالب قوانین،بحشنامه هاومقررات مواجه هستیم که برای عده ای انقیاد اور و برای عده ای دیگر سلطه آورهستند. مطبوعات ودیگررسانه های جمعی نیز حوزه ی دیگر تجلی زبان درزندگی سیاسی واجتماعی ماست.تک تک جمله ها وکلماتی که ازدهان سیاست مداران بیرون می ایند ودر رسانه های جمعی و مطبوعات تکثیر می شوند ماراتحت تاثیر ات ایدئولوژیک خود قرار می دهند.مطبوعات بازنمایی کننده ی واقعیات اجتماعی نیستند،بلکه کاربرد زبان در آنها به گونهای است که واقعیات را به صورت تحریف شده به مخاطبان خود ارائه می کنند.در واقع کاربرد زبان به هر شکلی،سیاسی است.(سلطانی،1384،13).

از همین زاویه است که محققان گفتمان کاوی انتقادی با نشانه شنا سی وتحلیل محتوای مطبوعات ورسانه های جمعی به با زنمایی وآشکارسازی معانی ومقاصد ایدئولوژیک آنها می پردازند.

نهادهای مطبوعاتی نهادهای سیاسی اجتماعی مهمی هستند که تحت تاثیرات مستقیم نزاعهای سیاسی وتحولات اجتماعی دوران خود هستند.

تحقیقات بیست ساله ی اخیر در غرب نشان داده است که ادعای بی طرفی مطبوعات ورسانه های جمعی ادعایی بی اساس است.مطبوعات فقط بازگو کننده وبازنمایی کننده ی واقعیات فرهنگی واجتماعی پیرامون خود نیستند،بلکه کارکردی ایدئولوژیک دارند.

مطالب ومحتوای مطبوعات جهت مند هستند وواقعیات زمانه ی خودرا به شیوه هایی که خاص منطق مطبوعات است بازنمایی می کنند.

گفتمان کاوی انتقادی که ما در این پژوهش به آن می پردازیم ،نشان می دهد که چگونه می توان از طریق نشانه شناسی مطبوعات به بازنمایی کارکردهای ایدئولوژیک آنها پرداخت.

اصطلاح تحلیل گفتمان ابتدا در زبان شناسی ساخت گرای امریکایی مطرح شدو برای تحلیل زبان بالاتر از سطح جمله به کارگرفته شد.   اما در نظر گرفتن گفتمان به منزله واحدی بزرگ تر از جمله مشکلاتی به همراه دارد .اولین مشکل این است که این نگرش هیچ توجهی به «روابط کارکردی يا بافتی که گفتمان بخشی از آن است نمی کند .مشکل دیگر این است که بسیاری از نگرش های ساخت گرایانه ،جمله را واحد سازنده ی گفتمان می پندارند .ولی ا تکا به جمله برای تحلیل و تعریف و تحلیل گفتمان مشکلاتی در پی دارد که یکی از آنها این است که واحد های سازنده ی گفتار لزوماً به صورت جمله نیستند .به طور خلاصه می توان گفت که تحلیل گفتمان ساخت گرا ،برای تحلیل زبان در سطحی بالاتر از سطح جمله به کار گرفته می شد.(سلطانی،1384،29)

نوع دیگری از تحلیل گفتمان که ریشه در زبان شناسی نقش گرا دارد،دامنه تحلیل رااز متن به بافت گسترش دادووظیفه ی تحلیل گفتمان را تحلیل زبان به هنگام کاربرد درنظر گرفت.

 در این نوع تحلیل گفتمان ،مطالعه ی گفتمان مطالعه ی همه ی جنبه های کاربردزبان است .به عبارت دیگر ،در اینجا منظور از تحلیل گفتمان ضرورتاًتحلیل زبان به هنگام کاربرد است .بدین ترتیب ،نمی توان آن را به توصیف صورت های زبانی ،مستقل از هدف و نقشی که این صورت ها قراراست در امور انسانی ایفا کنند محدود کرد.

به این ترتیب ،تعاریف نقش گرایانه ی گفتمان رابطه دوجانبه بین زبان و بافت را مفروض می دارند.منظور از بافت در اینجا ،شرایط محیطی است که زبان مورد مطالعه در آن بکار رفته است ،مانند محیط کلاس درس ،محل کار و روابط اداری ،رسمی ،یا غیر رسمی ،طرفین گفت و گو و غیره .در نتیجه در اینجا  گفتمان ،زبان به هنگام کاربرد تعریف می شود .و اولویت به طور خلاصه در آن به نقش و کار برد زبان داده می شود .

نقطه اشتراک این دید گاههای ساخت گرایانه و نقش گرایانه به گفتمان این است که زبان چتری است که گفتمان رادر بر می گیرد.زبان بزرگتر و گفتمان جزئی از آن است .اما تفاوتشان در این است که دیدگاه ساخت گرا گفتمان رامتشکل از اجزائی که دارای روابط ساختاری باهم اند در نظر می گیرد ،ولی دیدگاه نقش گرا گفتمان رازبان به هنگام کاربرد می داند و به بافت کاربرد زبان توجهی خاص نشان میدهد.

اما نگرش هایی این گونه به گفتمان وبه بافت از نظر تحلیلگران انتقادی گفتمان بسیار محدود وناکارامد بودوتنها در سطح توصیف صرف باقی می ماند. (سلطانی،1384،30)

تحليل گران انتقادی گفتان ،مفاهیمی چون قدرت و ایدئو لوژی را نیز وارد تحلیل گفتمان کردند و بافت کار برد زبان را با بافت ها ی وسیع تر اجتماعی و فرهنگی ربط دادند ،ولی در عین حال از روش های دقیق تحلیل متن به شیوه مرسوم در تحلیل سنتی گفتمان نیز سود می جویند .رویکرد های مختلف تحلیل انتقادی گفتمان همگی بر این نکته اتفاق نظر دارند که از توصیف زبانی باید فراتر رفت تا بتوان به تبیین دست یافت و نشان داد که نا برابری های اجتماعی در زبان خلق ودر زبان منعکس شده اند. همچنین باید بتوان به کمک این رویکرد ها ،این نا برابری های اجتماعی را کشف کرده و شرایط آن را تغییر داد .

مفاهیم سه گانه انتقادی ،ا ید ئولوژی و قدرت از جمله ی مفاهیمی هستند که تحلیل انتقادی گفتمان برای فاصله گرفتن از توصیف صرف دست یابی به تبیین آنهارا به کار گرفته است.

 بر داشت های متفاوتی نسبت به مفهوم نقددر این نگرش وجوددارد . عده ای به مکتب فرانکفورت روی آوردند ،عده ای به نقداد بی و عده ای دیگر به مارکس .

اما بطور کلی تحلیل گران انتقادی گفتمان ،رویکرد خود را انتقادی می نامند ،زیرا معتقدندزبان عامل تولید و حفظ نا برابریهای اجتماعی است و و وظیفه ی آنها کشف این نا برابری ها و رفع آنها از طریق افزایش هشیاری مردم است .

اما ا ید ئولوژی از منظر تحلیل انتقادی گفتمان ،ابزار ایجاد و حفظ روابط نا برابر قدرت در جامعه است .و این کار به کمک زبان صورت می گیرد . در واقع ،ایدئولوژی  با وساطت زبان در نهاد های اجتماعی به جریان می ا فتد . از این روست که تحلیل انتقادی گفتمان دیدگاه کسانی را بر می گزیند که بیشترین رنج را می کشند ،و از منظری انتقادی ،زبان کسانی را تحلیل می کنند که در رأ س قدرت اند کسانی که مسئول وجود نا برابری ها هستند و ابزار ها و امکانات لازم برای حل این مشکلات نیز در اختیار آنهاست .(سلطاني،1378،130).

آخرین مفهوم کلیدی ، یعنی قدرت در تحلیل انتقادی گفتمان ،عموماًبه منزله چیزی است که در دست بعضی هاست و در دست بعضی ها نیست .از این روست که در این نگرش بسیار صحبت از روابط نا برابر قدرت و نا برابری های اجتماعی است .در نتیجه ،تحلیل گران انتقادی گفتمان بر داشتی از قدرت دارند که بر اساس آن جامعه به طبقاتی تقسیم می شود که در آن عده ای صا حب قدرتند و بر دیگران حکم می رانند ،وضعیتی که منتهی به وجود ظلم و نا برابری اجتماعی در جامعه می شود .از این رو قدرت با اید ئولوژی نیز گره می خورد ،زیرا ایدئو لوژی ساز وکار مشروعیت بخشی به قدرت و تولید اجماع است .

نگرشی این گونه به جامعه مشخصاً نگرشی نو مارکسیستی است که بر اساس آن سیر تحول تاریخ ،منتهی به رهایی انسان ها می شود و همه ی تحقیقات این تحلیل گران انتقادی نیز در راستای رهایی بخشی انسانها  صورت می گیرد .همچنین ،بر داشتیکه این تحلیل گران از قدرت دارند از مفهوم فوکویی قدرت ،دور می شود و به بر داشت مار کس وبرنزدیک است .

بر داشت مارکس وبراز قدرت رابطه ای ا لزام آور بین دو گروه حاکم و فرمان بردار است که در این چار چوب ،دسته ی نخست گروه دوم را تابع و مطیع رابطه خود می کند و فرمان بر داران نیز اطاعت از حاکمان را حق و مشروع تلقی می کنند .

آنچه در این تعریف مهم است ،رابطه نا برابر ،اجتماعی بودن قدرت ،و پیوند آن با مشروعیت است .بنا بر این به طور خلاصه می توان گفت که تحلیل انتقادی گفتمان ،معتقد است که تحلیل سنتی گفتمان تنها در سطح توصیف صرف باز مانده است ،و از این روبافت های وسیع تر اجتماعی و قدرت و اید ئو لژی را نیز در تحلیل بکار می گیرد .

با این حال ،یکی از مهمترین وجوه تمایز تحلیل انتقادی گفتمان و دو نگرش دیگر در این است که تحلیل انتقادی گفتمان بر اساس دیدگاه سازنده گرایی اجتماعی ،شکل گرفته است .سازنده گرایی اجتماعی مبتنی بر این تفکر است که شیوه های صحبت کردن ما منعکس کننده ی جها نمان ،هویت مان ، و روابط اجتماعی مان به صورت خنثی نیست ، بلکه نقشی فعال در خلق و تغییر آنها دارد .تحلیل گفتمان ساخت گرا و نقش گرا اساساً در این چار چوب نمی گنجند ،ولی تحلیل انتقادی گفتمان ریشه در سازنده گرایی اجتماعی دارد .

با این حال تحلیل انتقادی گفتمان اگر چه بر نقش فعال زبان در ساخت جهان اجنماعی تأکید می ورزد ،ولی معتقد است که گفتمان تنها یکی از جنبه های مختلف هر کنش اجتماعی است .به عبارت دیگر این دیدگاه میان امور گفتمانی و غیر گفتمانی تمایز قائل می شود .همین تمایز است که تحلیل انتقادی گفتمان و غیر گفتمان را از پسا ساختگرایی دور و به ساختگرایی متمایل می کند .(حسینی زاده،1383،185)

سه رویکرد عمده در تحلیل انتقادی گفتمان وجود دارد که بانیان شان عبارتند از روث وداک ،تون ون دایک،ونورمن فرکلاف.مادر این پژوهش بر آرا فرکلاف تکیه می کنیم.

 

 

اصول واهداف گفتمان کاوی انتقادی:

 

اگر چه تبيين هاي متفاوتي درميان تحليلگران گفتمان كاوي انتقادي وجود دارد،اما به صورت كلي اصول واهداف آن را مي توان در موارد زير خلاصه كرد:

1-گفتمان كاوي انتقادي اساسا به بررسي مسائل مهم اجتماعي علاقه مندوراغب است ومي كوشد كه از طريق تحليل گفتمان درك بهتري از آن هاارائه دهد.كانون اين تلاش نظري تحليل روابط پيچيده ي بين سلطه وگفتمان است.

2-تحليلگران انتقادي نظرات،نگرشها،اصول واهدافشان راهم از بطن رشته شان وهم به طور وسيعي از متن جامعه به دست مي آورند.كار انها در حقيقت ونهايتاكاري سياسي است،هرچنددرتمام مراحل تكوين تحقيق وتحليل نظري اين گونه نباشد.

3-رويكرد اين گفتمان كاوان حتي المقدور معطوف به اشخاصي است كه بيشترين رنج رااز سلطه ونابرابري برده اند.هدف انتقاد آنهانخبگان قدرت هستند كه بي عدالتي ونابرابري اجتماعي را اعمال مي كنند،تداوم مي بخشندويا به آن به ديده ي اغماض مي نگرندوآنراناديده ميگيرند.

4-نقد تحليلگران انتقادي از گفتمان متضمن نقد سياسي عوامل مسئول انحراف وتحريف گفتمان به نفع بازتوليد سلطه ونا برابري است.چنين نقدي نبايد موردي،فردي واتفاقي باشد بلكه اين نقد بايد عام وساختاري باشد وبرروي روابط قدرت بين گروهها متمركز شود.

5-دردنياي جديد قدرت موثرتر،قدرت شناختي است واين شكل از قدرت راافراد باشيوه هاي ترغيب،تطاهرودخل وتصرف اعمال مي كنند تااذهان ديگران را براساس منافع خود تغيير دهند.در همين جاست كه گفتمان وگفتمان كاوي انتقادي وارد عمل مي شوند.مهار وكنترل اذهان ديگران اساسايكي از كاركردهاي نوشتار وگفتار است. از اين رو،گفتمان كاوي انتقادي نيز بايدبر راهبردهاي گفتماني اي كه كنترل را مشروع مي سازند و نظم اجتماعي وبه وي‍ژه روابط نابرابراجتماعي را طبيعي جلوه مي دهند،متمركز شود.از همين دريچه است كه اين رويكرد با رسانه هاي جمعي پيوند مي خورد.

6-هنگامي كه افراد زير سلطه به نحوي تحت تاثير قرار مي گيرند،كه با اراده ي آزاد خود در جهت منافع صاحبان قدرت عمل مي كنند اصطلاحا گفته مي شود كه اين افراد تحت تاثير هژموني گفتمان مسلط قرار گرفته اند .يكي ديگر از كار كردهاي اصلي گفتمان كاوي انتقادي بازشناسي گفتمان مسلط وطريقه ي اعمال هژموني آن است.

چنين اصول واهداف مشخصي راميتوان در آراو نظرات گفتمان كاوان انتقادي به وفور مشخص ساخت. اما در ميان آنها فركلاف به دليل نظرات كار كردي تر ونقشي كه درارائه ي مدلي جهت تحليل رسانه ها،داشته است متمايز تر است. وي با به كار گيري فرايند دوگانه ي برجسته سازي وحاشيه راني به طور موثري به تحليل رسانه هاي جمعي مي پردازد.بنابراين ارائه تصويري كلي از آراو نظرات وي در اين جا لازم به نظر ميرسد.

 

آرا ونظرات فركلاف :

 

نورمن فركلاف كه ازابتداي شكل گيري تحليل انتقادي گفتمان از چهره هاي فعال وشاخص آن بوده است،درمقايسه باديگرتحليلگران انتقادي گفتمان،منسجم ترين،جامع ترين وپرطرف دارترين نظريه را تدوين كرده است.(سلطاني،1384،60)

خود وي هدفش از مطالعه ي زبان را اين چنين بيان مي كند:

بادر نظر گرفتن توجه من به ايدئولوژي،اين بدان معناست كه به مردم كمك كنيم تابفهمند تاچه اندازه زبان شان مبتني بر مفروضات عقل سليم نيست واينكه چگونه اين مفروضات مبتني بر عقل سليم از نظر ايدئولوژيك به وسيله ي روابط قدرت شكل گرفته اند.(فركلاف،1989،4)

ازنظر فركلاف انسان ظرفيت تغيير آنچه را كه بوجودآورده داردودرواقع از ديدگاه وي اين تحول همواره درحال وقوع است،البته به شرطي كه يك هوشياري انتقادي نسبت به وضعيت سلطه درجامعه، درمردم شكل بگيرد.

 فركلاف مفاهيم سه گانه ي گفتمان ،قدرت وايدئولوژي رابه كرات دراثار خود به كار برده واز طريق آنها به بازنمايي سلطه ونابرابري دراجتماع مي پردازد.به خصوص نابرابري ناپيدايي كه از طريق آثار نوشتاري وگفتاري بازتوليدميشود.

ازنظر وي گفتمان دركليت خود به كاربرد زبان برميگردد،امابه شيوه اي كه اززاويه اي خاص به تجربيات مامعنا مي دهد،وآنهارا درچارچوبي خاص قرا مي دهد.براي مثال گفتمان ماركسيستي يا گفتمان مصرف گرايي هر كدام نتيجه ي كاربرد زبان درشرايط وتجربيات خاص است.

نگاه فركلاف به قدرت تاحدودي ريشه درديدگاههاي وبري دارد.روابط قدرت از نظر فركلاف نامتقارن،نابرابروسلطه آور است.درنتيجه وي معناي فوكويي از قدرت كه بر اساس آن قدرت دراختيار هيچ گروه يا طبقه ي اجتماعي خاصي نيست را نپذيرفته ومينويسد:

نگرني من اين است كه اين معناي قدرت جايگزين معناي قبلي وسنتي تر شده وباعث غافل شدن از تحليل نامتقارن بودگي هاي قدرت وروابط سلطه گردد.يكي از اهداف مهم تحليل انتقادي،حذف قدرت/سلطه درنظريه ودرعمل است.(فركلاف،1995،17)

وي ايدئولوژيرا نيز در همين چارچوب تعريف كرده وانرا توجيه كننده ي سلطه وروابط نابرابرقدرت ميداند.وي ايدئولوژي راساخت هاي معنايي اي ميداند كه درتوليد،بازتوليد،وتغيير روابط نابرابرقدرت نقش دارند.درنتيجه معنا درفهم ايدئولوژي اهميت بسياري دارد،زيرامعنا درخدمت قدرت است.(فركلاف،1995،14)

بدين ترتيب ايدئولوژي به واسطه ي معناباگفتمان وزبان كه ابزار توليد معنا هستند پيوند ميخوردوازاين طريق گفتمانهاي ايدئولوژيك درحفظ وتغيير روابط نابرابرقدرت سهيم ميشوند.

از اين طريق است كه فركلاف ميان مفاهيم سه گانه ي قدرت ،گفتمان وايدئولوژي پيوند برقرارمي كند.

فركلاف براين باور است كه مردم ممكن است در وضعيتي ميان چند ايدئولوژي رقيب قرار داشته باشند كه منجر به نوعي شك وعدم قطعيت مي گردد.پيامداين عدم قطعيت هوشياري نسبت به تاثيرات ايدئولوژيك است.

وي براي تحليل انتقادي گفتمان يك الگوي سه لايه اي ارائه مي كندكه بر اساس آن هرنوع كاربرد زبان يك رويداد ارتباطي است كه متن،كردار گفتماني وكردار اجتماعي را دربرميگيرد.

از نظر فركلاف تحليل متن شامل تحليل زباني درقالب واژگان،دستور،نظام آوايي وانسجام درسطح بالاتر از جمله است.تحليل زباني هم ويژگي هاي واژگاني-دستوري وهم ويژگي هاي معنايي را در برمي گيرد.(سلطاني،1384،64)

درواقع ازنظر فركلاف،متون كه شامل گفتار،نوشتار،نمادهاي بصري يا تركيبي از همه ي اين موارد ميشود،فضاهايي اجتماعي به حساب مي ايند كه درآنهادوفرايند اجتماعي بنيادين به طور همزمان روي مي دهند:شناخت وبازنمايي جهان،وتعامل اجتماعي.

ازهمين زاويه است كه رسانه هاي جمعي درتحليل گفتمان فركلاف اهميت پيدا مي كنند.

كردارگفتماني حد واسط ميان متن وكردار اجتماعي است وبااستفاده ازآن مردم از زبان براي توليد ومصرف متن بهره مي گيرند وبدان طريق متن به كردار اجتماعي شكل ميدهدوهمچنين از آن شكل ميگيرد.وسرانجام اينكه تحليل جنبه هاي اقتصادي،سياسي وفرهنگي،يعني تحليل كرداراجتماعي،درچارچوب الگوي فركلاف هرگز مجزاي ازتحليل متن و كردارهاي گفتماني صورت نمي گيرد،بلكه اين سه جنبه بسياربه هم مرتبط هستندوهنگام تحليل نيز بايد اين ارتباط را درنظر داشت.

به طور مثال براي تحليل يك گزارش خبري در روزنامه همراه با تحليل متن وكردار گفتماني،ميتوان به مسائل مالي واقتصادي آن روزنامه ي خاص واينكه چه نهادي ازاين روزنامه حمايت مالي ميكند،ويا اينكه ارتباط اين مسائل اقتصادي باموضوع ومتن اين گزارش خبري چگونه است نيز پرداخت.

اما از آنجا كه موضوع مورد بحث مادراين نوشتار تحليل محتواي رسانه هاي جمعي است،مابر الگوي اول يعني تحليل متن تمر كز مي كنيم.

يكي از شيوه هاي اصولي تحليلگران انتقادي وبه ويژه فركلاف درتحليل متن،استفاده از شيوه ي دوگانه ي برجسته سازي وحاشيه راني است كه درادامه به توضيح آن ميپردازيم.

 

 

برجسته سازي وحاشيه راني:  

 

رسانه هاي جمعي به طورعام ومطبوعات به طور خاص يكي از مهمترين عرصه هاي ظهور نزاع هاي گفتماني براي تثبيت معناست.يكي از ابزارهاي موثر درشناسايي اين نزاعها دردرون مطبوعات استفاده از تكنيك برجسته سازي وحاشيه راني است.

برجسته سازي وحاشيه راني سازوكاري است كه به واسطه ي آن گفتمانهاسعي مي كنند نقاط قوت خود را برجسته سازند ونقاط ضعف خود را به حاشيه برانندو پنهان كنند،وبالعكس،نقاط قوت غير يا دشمن را به حاشيه برانند ونقاط ضعف اورا برجسته سازند.

درهرصورت برجسته سازي وحاشيه راني سازوكاري براي تقويت خودو تضعيف غيراست وگفتمانها ،بسته به شرايط وامكاناتي كه در اختيار دارند،از شيوه هاي مختلفي براي برجسته سازي خود وحاشيه راني غير بهره مي گيرند.

يكي از موثرترين وناپيداترين شيوه ها استفاده از زبان ومطبوعات است.

به اين ترتيب تحليل گران انتقادي گفتمان با نشان دادن نقاط برجسته شده وبه حاشيه رانده شده درمطبوعات نزاعهاي گفتماني را به تصوير مي كشند.

آنها نشان ميدهند كه چگونه گفتمان مسلط بابه كارگيري رسانه هاي جمعي نقاط قوت خود را دراذهان عمومي برجسته ساخته ونقاط ضعفش را از ديده ها پنهان مي سازد.وبرعكس بابرجسته سازي نقاط ضعف گفتمانهاي رقيب امكان رشد وگسترش آنهادرميان لايه هاي مختلف اجتماع را مسدود مي سازد.

تحليلگران انتقادي رسالت خود را نشان دادن اين مواردوروشن ساختن زواياي پنهان اين شيوه ها در افكارعمومي دانسته ،تابه زعم خود ضمن ايجاد هوشياري اجتماعي ،جلوي بازتوليد نابرابري هادر اجتماع رابگيرند.

براي مثال هنگامي كه يك دولت وابسته به كارتل هاي سرمايه داري در يك كشور اروپايي برسركار است،رسانه هاي وابسته به دولت با برجسته سازي رشد اقتصادي،نابرابريهاي ايجاد شده درنتيجه ي رشد اقتصادي دركشور رااز نظرها دور نگه ميدارند.

دراين شرايط وظيفه ي يك تحليل گر انتقادي نشان دادن نقاط برجسته شده در رسانه هاي جمعي دولتي وآشكارسازي نقاط ضعف براي همگان است .تاازاين طريق سلطه ونابرابري مو جود درجامعه آشكار شود.

 

نتيجه گيري:

 

نگرش تحليل انتقادي گفتمان درسالهاي اخير مورد توجه واستفاده ي پژوهشگران زبان شناسي ومحققان علوم سياسي قرار گرفته است.درواقع اين رويكرد با استفاده از مفاهيم زبان شناسي به تحليل رويدادهاي سياسي پرداخته وعملا به عنوان حلقه ي واسطه اي ميان دورشته ي زبان شناسي وعلوم سياسي عمل مي كند.جامع ترين نظريه درميان نگرشهاي مختلف تحليل انتقادي گفتمان متعلق به نورمن فركلاف است كه دراين نوشتار كليات آن مورد بررسي قرار گرفت.اين نظريه همان طور كه درطول مقاله اشاره شد،به طور گسترده براي تحليل مطبوعات ورسانه هاي جمعي مورد استفاده قرارگرفته است وجنبه هاي مختلفي از مطبوعات ورسانه هاي جمعي را به طور عام روشن ساخته است.با اين حال اين رويكرد نيز همچون ساير نظريه ها داراي نقاط ضعفي بوده وبعضا ازسوي برخي محققان مورد انتقاد قرار گرفته است. يكي از مهمترين ايرادهاي گرفته شده به اين نظريه برخورد جزئي نگرايانه ي آن با تحولات سياسي واجتماعي است. به اين معنا كه دراين رويكرد امكان ارائه ي  تحليل هاي جزئي ازرويدادهاي سياسي و اجتماعي با نگاه به مطبوعات ورسانه هاي جمعي وجود دارد ،اماتحليل هاي كلان را نميتوان با استفاده از اين رويكرد مورد بررسي قرار داد.با اين حال اين رويكرد همچنان يكي از موثر ترين شيوه ها در تحليل رسانه هاي جمعي ومطبوعات است.

 

فهرست منابع:

 

1-سلطاني ،علي اصغر،قدرت،گفتمان وزبان،تهران:نشر ني،1384.

2-بشريه،حسين،آموزش دانش سياسي،تهران:نشر نگاه معاصر،1380.

3-پنيكوك،الستر،گفتمانهاي قياس ناپذير،فصل نامه ي علوم سياسي،ترجمه ي علي اصغر سلطاني،ش 4.

4-خالقي ،احمد،قدرت،زبان،زندگي روزمره درگفتمان فلسفي-سياسي معاصر،تهران:گام نو،1382.

5-احمدي ،بابك،ساختار وتاويل متن ،جلداول،تهران:نشر مركز،1370.

6-حسيني زاده ،محمدعلي،نظريه ي گفتمان وتحليل سياسي،فصل نامه تخصصي علوم سياسي،موسسه آموزشي باقر العلوم،ش 28،1383.

 

                                             N.(1989).LANGUAGE AND POWER.LONDON:LONGMAN،7-fairclough

 

N.(1995).MEDIA DISCOURSE.LONDON:POLITY PRESS.،8-fairclough

         

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








منوی کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
نظر سنجی

بنظرشماكدام يك ازشهرهاي كردنشين زيربيشترهدف تهاجم فرهنكي قراركرفته است؟

آرشیو مطالب
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



دیگر موارد
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان kurdnews و آدرس kordstan.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را د




آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 5108
:: کل نظرات : 148

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 47

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 9714
:: باردید دیروز : 12339
:: بازدید هفته : 30846
:: بازدید ماه : 121670
:: بازدید سال : 2125528
:: بازدید کلی : 6025707